به گزارش تحریریه، «بسام روبین» سرهنگ بازنشسته اردنی در گزارشی با عنوان «منطقه پرالتهاب و جرقه جنگ آماده و جنگ آینده گستردهتر از آن چیزی که همگان فکر میکنند» برای روزنامه الکترونیکی «رای الیوم» نوشت: دیگر منطقه خاورمیانه نیاز به تحلیلگرانی ندارد که درک کنند اتفاقات بزرگی در اتاقهای بسته در حال رخ دادن است. آمادگی نظامی در حال افزایش است و عملیات هدفگیری متقابل سرعت روزافزونی گرفته و پیامهای آتشین میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای شدت بیشتری به خود گرفته است. منطقه اکنون بسیار ملتهب است و هر اشتباه کوچکی شاید سبب شعلهور شدن جنگی شود که کسی آن را نمیخواهد؛ اما همه در سکوت خود را برای این جنگ آماده میکنند.
بسام روبین نوشت: آنچه اکنون شاهد آن هستیم تنها تنشهایی گذرا نیست، بلکه مقدمه آتش و جنگ فراگیری است که شاید شرارههای نخست آن در غزه، جنوب لبنان و دریای سرخ باشد، اما پیامدهای آن به همه پایتختها از جمله تهران، تلآویو و برخی کشورهای عربی خواهد رسید. سناریوهایی که در این زمینه مطرح می شود، ناشی از سرخوشی سیاسی نیست، بلکه واقعیتی است که منطق قدرتِ حاکم بر منطقه از زمانی که دیپلماسی رنگ باخته و صدای عقلانیت خاموش شده، تحمیل کرده است.
سرهنگ بازنشسته اردنی تبار نوشت: شماری از سناریوها مطرح است. نخستین سناریو، انفجار محدود در جبهههای کلاسیک است؛ درگیریهای حسابشدهای که خطوط قرمز متعارف را نادیده نمیگیرد. اما تجربهها به ما یاد میدهند که گاهی تنشهای محدود با ورود بازیگری جدید یا محاسبات میدانی اشتباه به انفجار فراگیر منجر خواهد شد. این سناریو کمخطرتر است، اما پناهجویان، ویرانی زیرساختها، افزایش سرسامآور قیمت انرژی و ناآرامی در گذرگاههای دریایی استراتژیک را به دنبال خواهد داشت. ادر چنشن شرایطی این سؤال مطرح میشود که آیا منطقه میتواند یک ناآرامی دیگر را تحمل کند؟
سناریوی دوم، افزایش تنشها از طریق گروههای نیابتی در لبنان، عراق و یمن است. این سناریو بسیار خطرناکتر از آن چیزی است که برخی فکر میکنند. هدف قرار دادن خطوط تجارت در دریای سرخ و تعطیلی نقل و انتقال انرژی در جهان، و افزایش هزینه نقل و انتقال انرژی و بیمه، همه از عواملی هستند که میتوانند اقتصاد کشورهای منطقه را وارد اتاق کما کنند.
سوم سناریویی است که دیپلماسی بینالمللی را به لرزه درمیآورد و آن درگیری مستقیم میان رژیم اسرائیل و ایران است. در اینجا ما با یک زلزله استراتژیک روبهرو خواهیم شد نه یک جنگ متعارف. هدف قرار دادن تأسیسات هستهای یا نظامی به معنای فلج کردن عرضه جهانی انرژی، بسته شدن گذرگاههای دریایی و آغاز درگیریهایی است که از منطقه خلیج فارس تا سوریه، لبنان و عراق گسترش خواهد یافت. در این شرایط، هیچ طرفی در آن پیروز نخواهد شد، بلکه همه طرفها فرسوده خواهند شد و مردم هزینههای بسیاری پرداخت خواهند کرد. شاید کشورها و قدرتهای جهانی هم در این جنگ وارد شوند و در این صورت منطقه به صحنه جنگی تبدیل خواهد شد که فراتر از قدرت همه خواهد بود.
مورد چهارم، سناریوی خاموش و خطرناک دیگری است و شامل ادامه تنشهای دائمی به دور از درگیری مستقیم و حملههای بی سابقه می شود. در این سناریو، ترورها، حملههای سایبری و درگیریهای حسابشده ادامه خواهد یافت. به نظر میرسد در این سناریو خون کمتری ریخته خواهد شد، اما این سناریو نیز در بلندمدت بسیار پرهزینه خواهد بود و مانع بهبودی اوضاع اقتصادی خواهد شد و از بین رفتن سرمایهگذاری، گسترش فقر و ایجاد جامعهای با خستگی روانی را به دنبال دارد و منطقه را با جنگ سردی بیپایان روبهرو خواهد کرد.
سرهنگ بازنشسته اردنی در بخش پایانی گزارش تحلیلی خود آورد: به طور خلاصه و با درجه بالایی از شفافیت پیشبینی میشود منطقه در یک قدمی شعلهور شدن جنگی است که سالها ادامه خواهد داشت. بر نظامهای کشورها لازم است برای تقویت مرزها، تجهیز اتاقهای اضطراری، و تأمین منابع انرژی و غذا برای مدت طولانی اقدام کنند و پیش از اینکه زمان از دست برود، دیپلماسی را فعال کنند. منتظر ماندن، راهبرد به شمار نمیرود و سکوت در برابر نواخته شدن شیپور جنگ نیز یک گزینه به شمار نمیرود. اگر این تنشها از طریق ابتکار عمل منطقهای شجاعانه شکسته نشود، منطقه به سوی جنگی قدم خواهد گذاشت که نقشههای منطقه دوباره ترسیم خواهد شد و برخی نظامهای منطقه سرنگون خواهند شد و اقتصادها به مدت یک دهه در شرایط بغرنجی قرار خواهند گرفت. هنوز شرایط و لحظات سخت پا برجا است و کسی نمیداند که این لحظه و شرایط سخت چقدر زمان میبرد تا به جنگی تبدیل شود که همه را بسوزاند.
پایان/













نظر شما